قسمت دوم : مصاحبه با سردار پريشاني
افراد شاخصی را که در آن ایام با آنها بودید، چه کسانی بودند؟
در ایام شروع جنگ، شرایط به گونهای بود که حضور هر کس بنا به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی براینکه، با تمام قدرت جلو ارتش عراق ایستادگی کنید، یک تکلیف شرعی محسوب میشد. میتوان گفت عدم تمرکز و پراکندگی نیروها و همچنین عدم تجربه و نبود یک ارتش قدرتمند از دلایل اصلی ناتوانی ما در مقابل پیشروی ارتش عراق بود. وقتی به آمار و ارقام رجوع میکنیم میبینیم حدود نود درصد نیروها در روزهای اولیه جنگ یا به صورت انفرادی اعزام میشدند یا به صورت گروهی آن هم گروههای چهل تا پنجاه نفره و هر گروهی سعی میکرد خودش را به خوزستان یا به شهر اهواز برساند آن وقت خودشان تصمیم میگرفتند به کجا بروند. لذا وقتی شرایط آن زمان را در نظر میگیریم میبینیم که انتخاب فرمانده یا سرپرست آن نیروها به صورت خودجوش بود، یعنی ممکن بود در بین پنجاه نفر یا چهل نفر که یک گروه را تشکیل میدادند یک نفر صلابت، تواناتی و شجاعت بیشتری نسبت به دیگران داشت به همینخاطر دیگران از او تبعیت میکردند و او را به فرماندهی خود میپذیرفتند. در یک تجزیه و تحلیل کلی میتوان گفت ظهور و پیدایش فرماندهان در میان نیروهای اعزامی به این صورت اتفاق میافتد.
از یک سو هم میتوان گفت اوایل جنگ افراد شاخص و شناختهشدهای وجود نداشتند و هر کس بنابر ضرورت در منطقه حضور داشت. برای نمونه خاطرهای را بیان میکنم. دقیقاً بیست روز از شروع جنگ گذشته بود که از طرف فرمانده سپاه خوزستان شهید بزرگوار محمدرضا پورکیان به عنوان فرمانده سپاه سوسنگرد تعیین شد. به همراه شهید پورکیان به سمت ساختمان سپاه سوسنگرد رفتیم. اثری از نیرو و افراد اعزامی نبود. رفتیم و در یک مدرسه مستقر شدیم. ساعت یازده روز بعد، خبر آوردند که دشمن از طریق کرخه کور در حال پیشروی به سمت جادة حمیدیه ـ سوسنگرد است و هماینک به روستای گلبهار رسیده. به اتفاق شهید پورکیان و سه نفر دیگر از برادران به سمت منطقه درگیری رفتیم. شهید پورکیان به سرعت در حالیکه ماشین را در پایین جاده مستقر کرده بود به سمت دشمن شروع به دویدن کرد. با شلیک تیربار تانکهای عراقی مجبور شدیم در داخل کانال آب پناه بگیریم. شهید محمدرضا پورکیان در حالی که تکبیر میگفت از کانال خارج شد و اقدام به تیراندازی کرد. پس از چند ساعت درگیری و مقاومت بالاخره دشمن موضع ما را پیدا کرد و با شلیک تیربار، ابتدا پورکیان را شهید و سپس یکی دیگر از برادران را زخمی کرد. با این مقاومت ضعیف، دشمن باز هم شروع به پیشروی کرد و ضمن تصرف جاده حمیدیه ـ سوسنگرد اقدام به قطع جاده کرد و به طرف حمیدیه آمد. به این ترتیب اولین فرمانده من در جنگ، شهید پورکیان بود.
نظرات شما عزیزان:
فرازهایی از وصیتنامه سردار شهید حاج لطف اله جهانتاب