قسمت دوم گفتگوی کوتاه با سرهنگ پاسدار قدرتالله اخلاصنیا، دبیر مجمع رزمندگان تیپ امام حسن مجتبی(ع) و از رزمندگان قدیمی تیپ
آیا در مجمع کارهای دیگری هم انجام میدهید؟
بله. بهغیر از گردهمایی که هر ساله داریم در سال حدود چهارصد الی پانصد خانواده شهید را سرکشی میکنیم و این الحمدلله نقطه مثبتی بوده است که خانوادهها هم از این حرکت استقبال کردهاند. هر چند که از نظر مسائل مادی نتوانستیم کاری کنیم اما از نظر معنوی تأثیر بهسزایی روی آنها داشته است. همین که آنها بدانند از یاد و خاطرهها فراموش نشدهاند خودش خیلی خوب است.
شما از رزمندگان قدیمی تیپ هستید، یکی از خاطرات بیادماندنی خود را از آن روزها برایمان بازگو کنید؟
بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی از طرف قرارگاه کربلا ابلاغ شد که تیپ 15 در منطقه عملیاتی خود، خط پدافندی تشکیل دهد لذا شهید حسن درویش به کمک مسئولین تیپ، نیروهایی را که بعد از عملیات در تیپ حضور داشتند جمعآوری و دو گردان را سازماندهی کرد. یکی از آنها گردان صف بهبهان و دیگری از گردانهای بچههای لرستان بود. آنها میبایست مسئولیت خط پدافندی در منطقه شیب نیسان و تپه دوقلو را به عهده بگیرند. با توجه به اینکه تپههایی که عراقیها روی آنها مستقر بودند تسلط بر منطقه داشت، تردد خیلی سخت شده بود. فاصله خط پدافندی ما با دشمن حدود پنجاه متر بود. گرمای شدید منطقه و حجم آتش دشمن در این بین، نیروهای خط را خیلی اذیت و خسته میکرد. هر کس گودالی برای خودش حفر کرده بود تا از آتش سنگین دشمن در امان بماند. هر چه توسط فرماندهی به نیروهای گردان بچههای خرمآباد فشار میآوردند که جهت حفاظت جان، سنگر احداث کنند این کار عملی نمیشد. نهایتاً شهید حسن درویش فرمانده تیپ به همراه شهید عبدالعلی بهروزی جانشین تیپ و شهید شمایلی مسئول عملیات تیپ و مهندسی به همراه چند نفر از مسئولین شورا به منطقه تپه دوقلو رفتند و خودشان شروع به احداث سنگر، الوار و پلیت کردند. وقتی فرمانده گردان و نیروها متوجه شدند که عدهای دارند برای آنها سنگر احداث میکنند تعجب کرده، تحقیق کردند و متوجه شدند فرماندهی، جانشین و ارکان تیپ هستند که آمدهاند برای آنها سنگر درست میکنند. همگی آمدند عذرخواهی کردند و به زور آنها را از آنجا به عقب فرستادند. نیروها ظرف مدت چند روز تعداد زیادی سنگر برای خودشان درست کردند. این کار باعث شد تلفات گردان پایین بیاید.
در خاطرم هست شهید بهروزی، جانشین تیپ با توجه به اینکه از ناحیه سینه و شکم زخمی بود ولی هنگام سرکشی به نیروهای تپه دوقلو به محل بُنه تدارکات که در فاصله سیصد متری خط احداث شده بود میرفت و بشکه آب یا وسیلهای همراه خود میبرد تا به بچهها برساند. وقتی اعتراض میکردم که شما زخمی هستید و اینکار برایتان مشکل است، ایشان اصلاً قبول نمیکردند و اعتقاد داشت که نیروها نباید به عقب بیایند تا تلفات بدهیم. ما باید خودمان امکانات را به خط انتقال دهیم ولی نگهداری خط با توجه به فاصله کم نیروهای خودی با دشمن و گرمای طاقتفرسای خوزستان و تسلط نیروهای عراقی به خط واقعاً مشکل بود. مأموریت نیروها بعد از دو ماه به پایان رسید.
خیلیها معتقدند آن نسلی که انقلاب کرد و بعد جنگ را اداره کرد با نسل فعلی قابل قیاس نیست. نظرتان در این مورد چیست؟
به نظرم این مقایسه درستی نیست. همانطور که مقاممعظمرهبری فرمودند، نسل سوم یه نسلی هستندکه اگر پای امتحان پیش بیاد اینها به راحتی امتحان خود را پس میدهند. من الان با نیروهای بسیجی کار میکنم و مطمئنم اگر مسئلهای پیش بیاید اینها واقعاً پای کار هستند و از ارزشها و آرمانها خود دفاع میکنند. این بچههای بسیجی و نسل جدید مخلص و با صفا هستند و تشنة فرهنگ دفاع مقدس. ما باید فرهنگ دفاع مقدس را به آنها انتقال دهیم تا آنها هم بتواند با این فرهنگ مأنوس شوند.
یعنی شما نظرتان این است باید همانطور که به نسل گذشته میدان داده شد تا آزمون و خطا کنند و وارد میدان شوند تا از خود رشادت و سرفرازی نشان دهند باید به این نسل هم اعتماد کرد تا امتحاننشان را پس دهند؟
بله. ما اگر این کار را نکنیم آنها نمیتوانند آزمون خود را خوب بدهند. آنها هم باید مثل ما امتحانشان را در میدان جنگ پس دهند البته امروز میدان جنگ، میدان علم و عمل است و شاید هم از آن دوران سختتر؛ پس باید به آنها فرصت بدهیم.
نظرات شما عزیزان: